محل تبلیغات شما



به نام خدای مهربان


جهان های موازی و ابعاد اضافی(17) 
 

 

- جدول پیشنهادی -

رتبه آسمان

( رتبه
جهان موازی )

نام آسمان
( نام
جهان موازی )

تعداد کرم چاله

( تعداد  حفره های کیهانی )

ساختارکوچکترین کمیت مرکب تشکیل دهنده ماده

نام

تنوع ذرات مداری

تنوع ذرات هسته

تعداد مدار

اول

Universe1

ایلول

2

ATOM

1

2

3

دوم

Universe2

ربعون

3

DTOM

2

3

6

سوم

Universe3

سقحوم

4

ETOM

3

4

9

چهارم

Universe4

ذیلول

5

GTOM

4

5

12

پنجم

Universe5

ماین

6

UTOM

5

6

15

ششم

Universe6

ماژیر

7

VTOM

6

7

هفتم

Universe7

ایوث

8

ZTOM

7

8

21

 

سادگی و پیچیدگی سیستمها در جهان های موازی -             
همانگونه که در فصول پیشین(فصل2-سازوکار جهان های موازی) نیز اشاره شد، به نظر می رسد که پیچیدگی ساختار بنیادی این 7 جهان موازی با سادگی سیستم آنها ارتباط مع داشته باشد؛     

بدین مفهوم که احتمالاً شخص سازنده -حضرت الله عظمة شاَنُه - هنگام خلقت جهان های موازی، هر مقدار که ساختار بنیادی را پیچیده تر نموده است از آن سو در مراتب کلاسیکی و نجومی، انجام کار و اداره امور را ساده تر و آسان تر نموده است!    
در جهان اولuniverse1 در سطح بنیادی(اتمی)، ما باساختار نسبتاً ساده ای روبرو هستیم؛     
هسته مرکب دوتایی -پروتون و نوترون- / ذره مداری واحد -الکترون- / و نهایتاً 3 مدار مفروض /      
اما از آن سو در سطح کلاسیکی، مراحل کاری و انجام فعالیتها دارای پیچیدگی بسیار زیاد و دستیابی به اهداف دشوار است آنچنان که در سطح کلایسکی می بایست سلسله ای از کنش ها و حرکات متعدد به انجام برسد تا یک هدف معمول حاصل گردد!

ولی به پیشنهاد و گمان این مقاله ساختار بنیادی در جهان هفتم به نظر پیچیده می باشد؛  
هسته مرکب هشت تایی / ذرات مرکب و هفت تایی در مدار / و 21 مدار مفروض /              
در مقابل، آنچنان انجام فرآیندها و عملیات سطح کلاسیکی ساده است که فرضاً با یک کنش 70 هدف متفاوت حاصل می گردد!       
درواقع هرچه موتور محرکه(سطح بنیادی) ساختمان پیچیده تری داشته باشد، نتیجه و اثر حاصل از آن(سطح کلاسیکی) قوی تر وکارآمدتر است و هرچه موتور محرکه، ساختمان ساده تری داشته باشد، نتیجه و اثر حاصل از آن ضعیف تر است. و این حقیقتی است که ما در علم فیزیک کلاسیک و در مبحث مکانیک کلاسیک نیز به خوبی آن را مشاهده می کنیم!   

مرز   "ذره – ماده"   -                 
از دیدگاه این مقاله و به پیشنهاد آن؛     
جهان های موازی از ذرات و مواد کاملاً متفاوت ساخته شده اند آنچنان که جدول مندلیف(جدول عناصر) هر کدام از این جهان های موازی برای دیگر جهان های موازی، کاملاً ناشناخته است!!!    
بنابرین هرکیهان(جهان موازی) از الگوی"ذره-ماده" اختصاصی خود تبعیت می کند، بدین مفهوم که حریم و دیواره های هر کیهان(انتهای هر کیهان)، مرز ذره-ماده برای همان کیهان است و به همین علت شرایط هرکیهان برای جهان های موازی همسایه اش قابل درک نیست!      
پس در نهایت میتوان چنین گفت؛        
"جهان مفروضی که عناصر و مواد سازنده اش از ذرات فرضی "zitom - زیتوم" تشکیل شده باشند، چگونه می تواند برای ما و ساکنان کیهان ما قابل درک و شهود باشد!؟ "


به نام خدای مهربان


جهان های موازی و ابعاد اضافی(16) 
 

فصل هفتم) ساز و کار جزئی جهان های موازی (ساختار بنیادی سایر ابعاد) -      
در فصول قبل(فصل چهارم -مراتب سه گانه) پیشنهاد شد که تمامی جهان های موازی شامل مراتب سه گانه؛     
" کوانتمی – کلاسیکی – نجومی " ، باشند. اما به نظر می رسد که این 7 کواکب در ساختار بنیادی خلقتشان(مرتبه کوانتمی) توسط خالق یکتا –حضرت الله جل جلاله - متمایز از یکدیگر و دارای تفاوتی بنیادین در نظر گرفته شده اند و متاثر از همین موضوع مراتب کلاسیکی و نجومی آنها نیز متفاوت است!        
دانشمندان صاحب نظر در مبحث جهان های موازی خودشان اذعان دارند که این جهان های موازی همسایه برای ما غیرقابل شهود بوده و حتی شاید خارج از محدوده شعور و ادراک ما باشند!                
احتمال دارد که اساس ساختار بنیادی در این کواکب هفتگانه، سازوکار هریک از این جهان ها را آنچنان باجهان های همسایه شان صاحب تفاوت و دارای تمایز کرده باشد که اساس تعاریف بنیادی جمیع کمیت های فیزیکی در تک تک آنها منحصر به فرد باشد؛ از تعریف تاریکی و روشنائی و حتی خود ماهیت وجودی نور و ظلمت گرفته تا ساختار رنگها، اصوات، امواج و سایر مقادیر و کمیتهای فیزیکی دیگر!          
دانشمندان فیزیک ذرات بنیادی، نه تنها ذرات کوانتمی(ذراتی نظیر الکترون و همچنین کوارک ها) را غیرقابل تجزیه و فاقد ساختمان و ساختار زیرین می دانند، بلکه آنها را به عنوان بنیادی ترین بخش از مواد تشکیل دهنده کیهان ما می شناسند که در فرودست آنها چیزی به جز میدان انرژی(یا برپایه نظریه ریسمان-string theory - خطوط چندگانه انرژی) نیست. آنها باور دارند که این ذرات بنیادین سربرآورده از اقیانوس نامحدود انرژی، همانند نت های موسیقی که از میان سیم های سازهای موسیقی خارج می شوند، از میدان انرژی به بیرون می تراوند! 
به عبارتی دیگر هرمقدار مشخص از نوعی مداخله در میدان انرژی(متوقف نمودن مقادیری از جریان انرژی) سبب ساز ایجاد و شکل گیری یک ذره بنیادی می گردد!      
حال این احتمال وجود دارد که خداوند جهان آفرین برای ساخت و ساز جهان های همسایه، اندازه و چگونگی توقیف انرژی(یا چگونگی مداخلات در میدان انرژی) را به گونه ای انجام داده باشد که اساساً ذرات بنیادین آن عوالم با ذرات بنیادی که ما می شناسیم مغایرت و تفاوت داشته باشند.  
اما آنچه که این مقاله در اینجا پیشنهاد می نماید، در سطوح اندکی فراتر از میدان ذرات بنیادی است. درواقع این پیشنهاد را بدینگونه مطرح می کنیم؛    
فرض می کنیم ذرات بنیادی برای تمامی جهان های موازی یکسان بوده ولی چیدمان آنها دارای تفاوتهای اساسی  باشد به شکلی که ساختار اتمی هرجهان را از جهان همسایه اش متمایز نماید. و این خود می تواند توضیح مناسبی برای انحصاری بودن مواد تشکیل دهنده هرجهان و وجود مرز ذره-ماده مابین تمامی این هفت کواکب باشد!  

(عکس شماره 25)


به نام خدای مهربان

جهان های موازی و ابعاد اضافی(15) 

فصل ششم) ابعاد اضافی -           
از دیدگاه علمی "نقطه" نماد کمیت تک بعدی است؛     
در تعاریف علمی یک نقطه اثری فاقد طول، عرض و ارتفاع است!     
اما جابجائی و حرکت کمیت تک بعدی –نقطه- سبب پدید آمدن طول یا عرض(خط) می گردد که به عنوان ارکان تشکیل دهنده کمیت 2/دو بعدی شناخته می شوند؛        
اما کمیت 2 بعدی فاقد ارتفاع بوده و ساکن سطح است!  
اگرچه برای توصیف کمیت تک بعدی یا همان نقطه از نظر واقع مثالی وجود ندارد، اما برای توصیف کمیت 2 بعدی بهترین مثال سایه است. سایه اجسام برروی سطح(یا برروی زمین) بهترین توصیف ممکن برای کمیت 2 بعدی است.         
اما جابجائی و حرکت کمیت 2 بعدی در ارتفاع سبب پدید آمدن حجم می گردد که نماد کمیت 3 بعدی است؛       
اجسام نیز به عنوان بهترین مثال برای توصیف کمیت فضای 3 بعدی هستند.   
اما حرکت و جابجائی اجسام(یا کمیتهای دارای حجم) سبب پدید آمدن رویدادها یا فرآیندهای دارای تقدم و تاخر می گردد که به عنوان کمیت فضای 4 بعدی شناخته می شود. امکان چیدمان رویدادها و کنش ها برای کمیتهای فضای 3 بعدی، "زمان" را که کمیتی ملموس ولی غیرقابل روئیت است، به عنوان کمیت شاخص بعد چهارم به ما معرفی می نماید؛          
درواقع زمان دورانی یا  circle time  کمیت شاخص یا همان نماد فضای 4 بعدی است!                   
پس بدین ترتیب پی میبریم که حرکت و جابجائی کمیت شاخص هر بعد -حتی به میزان اپسیلن مقدار- سبب شکل گرفتن مرتبه بالاتر ابعاد خواهد شد؛
جابجائی نقطه(بعد یکم -dimension1)، خط(بعد دوم – dimension 2)را به وجود می آورد.
جابجائی خط(بعد دوم – dimension 2)، حجم(بعدسوم – dimension 3)را به وجود می آورد.        
جابجائی حجم(بعدسوم – dimension 3)، زمان(بعدچهارم – dimension 4)را به وجود می آورد.    
اما جابجائی زمان(بعدچهارم – dimension 4) سبب پدید آمدن چه چیز خواهد شد!؟   
و آیا اصلاً جابجائی زمان (بعد چهارم) امکان پذیر است!؟       
به نظر می رسد که جابجائی فضای چهار بعدی ممکن است و حرکت زمان دورانی(circle time) به عنوان بعد چهارم، سبب پدید آمدن "زمان مستقیم" یا همان "direct time" می گردد!      
مطلبی که در فصل قبل -فصل 5- تحت عنوان زمان دورانی و زمان مستقیم بدان اشاره شد، پیش نیازی برای توضیح همین موضوع است ؛  " جابجائی زمان ! "     
درواقع آنچه که "مینکوفسکی" به عنوان مؤلفه چهارم وارد فضای 3 بعدی نموده و زمان را به عنوان کمیت شاخص بعد چهارم معرفی می نماید، همان زمان دورانی یا circle time  است. بنابرین زمان مستقیم یا همانdirect time  به عنوان مؤلفه پنجم در یک فضای 5 بعدی شناخته خواهد شد!    

آنگاه که زمان  به حرکت در می آید ! -                  
اگر امروز که این حقیر مشغول نگارش این فراز از مقاله هستم تاریخ؛ 4.sep.2019 باشد، آنگاه در تاریخ؛4.sep.2020  سیاره ما  -زمین-  ااماً در همین مکان فعلی نخواهد بود، اگرچه گردش دورانی(یا حرکت مداری زمین) چنین مطلبی را به ما القاء می کند اما واقعیت امر این است که در الگوی کیهانی ما از جهت مکانی ارتقاء یافته ایم و در تاریخ4.sep.2020  در موضعی بالاتر قرارداریم، همانگونه که امسال نیز در تاریخ 4.sep.2019 در جایگاهی متمایز از مکانی که در 4.sep.20  قرار داشتیم، قرار داریم!             
همانگونه که در فصل پیش نیز به همراه شکل نشان داده شد؛   
متاثر از آزاد سازی نیرو – anticlockwise force - در مرحله رفلکس، زمین نیز همراه با سایر متعلقات کیهان می چرخد و بالا می رود!  
چرخش و گردش زمین پدید آورنده زمان دورانی یا circle time است که به عنوان بعد چهارم شناخته می شود اما جریان حرکت مستقیم و رو به بالای زمین( (upswing که کمیت دستگاه چهار بعدی را نیز به همراه خود بالا می کشد، پدید آورنده زمان مستقیم یا direct time است که به عنوان بعد پنجم معرفی می گردد!       

(عکس شماره 23)

همانگونه که در فصل قبل نیز توضیح داده شد؛
circle time یا زمان دورانی، یک کمیت اختصاصی است که برای هر جزء از کل سیستم کیهان ما، جداگانه و مجزاست بنابرین متاثر از همین موضوع بعد چهارم نیز برای هر سیستم به شکل جداگانه و تحت الگوی دوار و منحصر به فرد همان سیستم توضیح داده می شود!       
اما direct time یا زمان مستقیم یک کمیت واحد است و تمامی اجزاء کیهان به صورت یکپارچه از آن الگوی زمانی متابعت می نمایند، از یک ذره ناپیدا گرفته تا یک کهکشان باعظمت. بنابرین میتوان گفت که متاثر از همین موضوع، بعد پنجم سیطره کیهان ما را به شکل جامع و کامل تحت پوشش خود دارد.       

بیان یک مثال ساده -  
شما یک قطار مسافری یا یک کشتی مسافری را در نظر بگیرید که شامل غرفه های مختلف با اتاق های مختلف و متعدد می باشد به همراه تعداد زیادی مسافر. مسافران متفاوت به همراه خدمه و کارکنان کشتی هرکدام مشغول کارهای متفاوتی هستند و حرکات اختصاصی مرتبط با کارها، وظایف و امورات خود را انجام می دهند، اما حین انجام تمامی این حرکات اختصاصی، تمامی آنها در یک حرکت جامع و کلی وجه اشتراک دارند:     
"حرکت رو به جلوی قطار یا کشتی"   
بنابرین، اینگونه به نظر می رسد که بعد پنجم -ارتقاء- تنها وجه اشتراک(عامل زمانی مشترک) مابین تمامی اجزاء هر کیهان است!    

بعد ششم - dimension 6 /  -    
و اما جابجائی و جنبش هر 7 کوکب و کشند آنها نسبت به یکدیگر(جنبش حباب صابونی یا همان جنبشی که سبب اصابت 2 کیهان به یکدیگر و پدیدآمدن نقطه سرد شده است) می تواند به عنوان بعد ششم معرفی گردد!  

بعد هفتم - dimension 7 /  -    
و حرکت دستجمعی و منظم هر 7 کوکب به سمت و سوی عرش الهی که احتمالاً آخرین حرکت موجود و تعریف شده در عالم خلقت است، می تواند تعریفی برای بعد هفتم باشد!

(عکس شماره 24)


به نام خدای مهربان


جهان های موازی و ابعاد اضافی(14) 

زمان مستقیم یا direct time -                  
اما زمان مستقیم که متاثر از حرکت مستقیم کل عالم اول(univers1) می باشد عبارت است از میزان گسستگی و فاصله اجزاء عالم اول(universe1) نسبت به نقطه مبداء یا همان منطقه بیگ بنگ!             
درواقع زمان مستقیم میزان جابجائی کل سیستم را به ما نشان می دهد که به صورت جامع و یکپارچه اتفاق می افتد و برخلاف زمان دورانی که برای اجزاء سیستم دارای بیشمار نقطه آغاز و پایان است، زمان مستقیم تنها داری یک نقطه آغاز و یک نقطه پایان است و مقدار آن از نقطه آغاز تا کنون  13.7 میلیارد سال بوده و برای کل سیستم (universe1) به شکل واحد محاسبه می گردد.
اگر که ما می بینیم "ثابت هابل – Hubble constant" اینچنین دقیق سرعت دورشدن کهکشانها در کل کیهان را به ما نشان می دهد، شاید علتش سرعت ثابت گسست کیهان در مرحله رفلکس باشد که درحقیقت همان فاکتور اصلی سازنده زمان ثابت و پایدار(زمان مستقیم direct time) برای کل سیستم می باشد. 

وظیفه ماه و نقش آن در تقویم قمری -                   
نکته بسیار عجیبی که در اینجا مشاهده می شود عبارتست از نقش ماه و تقویم قمری در نمایش زمان مستقیم یا direct time.
جابجایی زمان در تقویم قمری که بالعکس تقویم شمسی ثابت نبوده و همواره درگردش است ما را متوجه نکته بسیار ظریفی می نماید؛                 
درواقع میزان جابجائی زمان در تقویم قمری نشان دهنده و نمایشگر حرکت مستقیم یا جهش به سمت بالا-move up سیاره زمین روی بردار زمان مستقیم - direct time است!    

(عکس شماره )

همانطور که قبلاً هم گفتیم؛      
پس از بیگ بنگ و در مرحله رفلکس، تمامی متعلقات کیهان ما -اعم از سیارات، ستارگان و کهکشانها-  طی یک حرکت ترکیبی(دورانی-مستقیم) در جهت پادساعتگرد- می چرخند و بالامی روند.

(عکس شماره 19)

برای سیاره ما -زمین- تقویم شمسی یا خورشیدی نمایش دهنده حرکت دورانی است، اما تقویم قمری و اختلاف 10 روزه آن با تقویم شمسی در هرسال، نمایشگر حرکت عمودی و رو به بالای سیاره ما و همان تقویم زمان مستقیم است!             

(عکس شماره 20)

بر روی تقویم شمسی، ما مشاهده می کنیم که سال قمری همواره حدود 10 / (10±1) روز زودتر از سال قبل آغاز می گردد.
(بسته به سال کبیسه و همچنین ماه های 31 روزه ممکن است که این رقم ده روز، یک روز کم یا زیاد شود)

فرضاً اگر آغاز سال 1440(1/1/1440 اول محرم) برروی تقویم خورشیدی روز 20 شهریور 1397 برابر 11 سپتامبر 20 بوده باشد، آنگاه آغاز سال 1441 برروی تقویم خورشیدی روز 10 شهریور 1398 برابر اول سپتامبر 20 خواهد بود. و این اختلاف زمانی 10 روزه با توجه به جریان گردش پادساعتگرد به وضوح میزان حرکت صعودی و جابجائی برداری سیاره ما-زمین- را برروی محور مستقیم  direct timeنمایش می دهد؛     

(عکس شماره 21)

در فصل بعد خواهیم دید که این 2 حرکت(حرکت دورانی و حرکت مستقیم) که عامل پدید آورنده زمان برداری(direct time یا همان زمان مستقیم) و زمان چرخشی( circle timeیا همان زمان دورانی)می باشند، در حقیقت بنیان و اساس پدیدآمدن ابعاد اضافی فضا-زمان بوده و هستند!

(عکس شماره 22)


به نام خدای مهربان


جهان های موازی و ابعاد اضافی(13) 


فصل پنجم) زمان دورانی و زمان مستقیم -                

 

در مقاله "کد فاینال- final code"  اشاره شد که "massless cloud – ابربدون جرم"، توسط پروردگار هستی بخش و آفریننده مان –حضرت الله جل جلاله-  تحت نیروی ساعتگرد(clockwise force) و طی فرآیندی موسوم به "پرس-press"، فشرده شده است.     
اما بدین نکته بسیار مهم و حائز اهمیت نیز اشاره شد که فرآیند پرس تنها تحت فشار نیروی عمودی نبوده است، بلکه نیروی  فشار در فرآیند پرس، ترکیبی از نیروی فشار دورانی و نیروی فشار عمودی بوده است؛
همانند شخصی که با آبمیوه گیری دستی مشغول گرفتن آب پرتقال است!         

 

(عکس شماره 15)

خب بدیهیست که تحت تاثیر این نوع فشار در مرحله پرس- press ،کیهان ما(universe1) در مرحله عکس العمل یا رفلکس- reflex تحت تاثیر 2 حرکت شکل می گیرد؛            
الف- حرکت دورانی  circle move(شکل دایره ای -کروی کهکشانها، ستارگان و سیارات و همچنین نوع گردش دوار و مداری آنها متاثر از همین حرکت دورانی و تایید کننده آن است) 
ب- حرکت مستقیم  direct move(دور شدن کهکشانها از یکدیگر -که به عنوان انبساط عالم شناخته می شود- نیز متاثر از حرکت مستقیم و تایید کننده آن است)   
اما این 2 حرکت اساسی که کیهان ما در سایه آن شکل گرفته است درواقع سازنده 2 بازه زمانی اصلی نیز هستند که به عنوان مقیاس سنجش زمان شناخته می شوند:   
1. حرکت دورانی(circle move)، سازنده زمان دورانی(circle time) است. 
2. حرکت مستقیم(direct move)، سازنده زمان مستقیم(direct time) است.

زمان دورانی یا circle time -                  
زمان دورانی درواقع همان "تقویم شمسی-خورشیدی" و سایر گاهشمارهای گردشی مشابه است که متاثر از حرکت وضعی و انتقالی زمین و سایر سیارات و ستارگان پدید می آید. 
زمان دورانی برای تمامی اجزاء سیستم (متعلقات کهکشان ما و همچنین جمیع متعلقات کیهان) متفاوت است. همانند تفاوت مقداری شبانه روز و سال برای تمامی سیارات منظومه شمسی؛  

(عکس شماره 16)

درواقع تمامی کهکشانهای موجود در کیهان ما(universe1) به همراه تمامی اجزاء درونیشان شامل جمیع سیارات و ستارگان، هرکدام به تنهائی دارای تقویم دورانی منحصر به فرد و زمان دورانی جداگانه ای هستند.

(عکس شماره 17)

زمان به وقت زمین !!! -       
شاید یکی دیگر از دلایلی که "جناب بطلمیوس" زمین را مرکز عالم فرض کرده بود این باشد که زمان کل کائنات به وقت زمین است!       
درواقع زمان به وقت زمین  -یا همان زمان استاندارد-  درحکم زمان بین المللیUTC است برای کل کائنات. فرض کنیم اگر همین امروز بخواهیم زمان استاندارد را به وقت سیاره مشتری تغییر دهیم، اساس و نظام محاسبه زمان در کل کیهان برهم خواهد ریخت!!!


به نام خدای مهربان


جهان های موازی و ابعاد اضافی(12) 

2. اما بپردازیم به معرفی کمیت شاخص مرتبه کلاسیکی(یا سطح کلاسیکی)؛              
کمیتهای مرتبه/ سطح کلاسیکی درواقع همان اجرام و اجسامی هستند که سنگ بنای وجودی آنها(یا زیر ساختهای آنها) تشکیل یافته است از عناصر، ملکولها، اتمها و ذرات زیراتمی.                  
به عبارت دیگر می توان گفت که کمیتهای مرتبه/ سطح کوانتمی اساس ساختار مرتبه/ سطح کلاسیکی را تشکیل می دهند!.         
جمیع جمادات، نباتات، حیوانات و انسانها(بطور کلی سنگ و چوب و گیاهان و جانوران) از کمیتهای شناخته شده مرتبه/ سطح کلاسیکی هستند اما بعنوان کمیت شاخص مرتبه/ سطح کلاسیکی، در اینجا نوع و گونه انسان پیشنهاد می گردد که به مقدار ایده آل و مفروض، زمان حیات آن یک قرن یا یک دوره صدساله برآورد می گردد با حجم و اندازه ای مشخص و تعریف شده که نیازی به توضیح ندارد.            

3. و درنهایت کمیت شاخص مرتبه نجومی(یا سطح نجومی)؛             
کمیت شاخص در مرتبه/ سطح نجومی(یا ماژستیکی)، کهکشانها هستند. یک کهکشان به شکل واحد(یک جسم صلب) شاخصی است از کمیت مرتبه/ سطح نجومی. یک کهکشان اگرچه خودش نیز تشکیل یافته است از کمیتهای مراتب کوانتمی و کلاسیکی، اما در قالب کمیت شاخص مرتبه/ سطح نجومی، بعنوان یک جسم صلب درنظر گرفته می شود.          
یک کهکشان نیز دارای سایز و اندازه بوده و همچنین دارای طول عمر و زمان حیات نیز می باشد.      
"کهکشان راه شیری milky way -" که منظومه شمسی و سیاره ما –زمین- نیز جزو متعلقات آن است، در حدود یکصد هزار/ 100,000 سال نوری امتداد دارد و قطر تقریبی آن نیز به حدود پانزده هزار/ 15,000 سال نوری می رسد. این کهکشان با عظمت، برای یک دوران کامل(گردش360درجه حول خود) به دویست میلیون سال زمان نیاز دارد.(یعنی فرضاً یک شبانه روز -یک24ساعت- برای این کهکشان معادل با 200,000,000 سال می باشد!) 
این مقادیر به خوبی گویای عظمت و بزرگی کمیت شاخص مرتبه/ سطح نجومی –یا همان کهکشان ها- هستند. کهکشان راه شیری با دستکم 400-200  میلیارد ستاره از لحاظ جثه و بزرگی تنها یک دوم(نصف) کهکشان "آندرومدا" است و این درحالیست که بزرگترین کهکشان شناخته شده از لحاظ بزرگی و عظمت، شصت/ 60 برابر کهکشان راه شیری است!

(عکس شماره 11)

کهکشان  "IC1101"  واقع در صورت فلکی "دوشیزه - virgo"، طول آن به شش/ 6 میلیون سال نوری می رسد و در فاصله ای حدود یک/1 میلیارد سال نوری از ما قراردارد.         

(عکس شماره 12)

در اینجا بد نیست تا به بزرگترین ستاره شناخته شده نیز اشاره ای داشته باشیم؛ 
"وی وای سگ بزرگ – vy canis majoris "بزرگترین ستاره ایست که تا کنون شناخته شده و بزرگی آن ششصد/ 600 برابر خورشید ماست!.
ستاره شناسان معتقدند کهvy  اگر در منظومه شمسی قرارداشت و در جایگاه خورشید می نشست تا مدار سیاره زحل را اشغال می نمود!

(عکس شماره 13)

هاله نور(یا شعاع درخشش) پیرامون vy در حدود هشت/ 8 دقیقه نوری(حدود یکصد و پنجاه میلیون کیلومتر) است، یعنی مسافتی در حدود فاصله مابین زمین و خورشید فقط مختص به هاله پیرامونی این ستاره بسیار عظیم است. سیاره ای همانند زمین، حتی اگر در فاصله سه/ 3 میلیارد کیلومتری vy نیز قرار داشته باشد به خوبی از روشنایی و حرارت آن بهرمند می گردد!.
و اگر سیاره ای در مدار حیات vy در حال  گردش می بود یکسال شمسی/ خورشیدی آن دستکم معادل 1000 سال ما بود!!!           
خب از توضیحات فوق تا حدودی متوجه اندازه و بزرگی کمیت شاخص مرتبه/ سطح نجومی خواهیم شد؛        
مقادیر (زمان حیات و اندازه) در مرتبه/ سطح نجومی آنچنان است که برای شهود و نظاره سازوکار آن اگر بر فرض محال بتوانیم سرعت ذهن و سرعت جریان حرکت پیرامون خود را با سرعت حرکت در مرتبه/ سطح نجومی تطبیق داده و هماهنگ نماییم، آنگاه مرتبه/ سطح کلاسیکی خودمان را(از لحاظ اندازه، طول عمر و سرعت حرکت) همچنان مرتبه/ سطح کوانتمی مشاهده خواهیم نمود!     

آیا ما در کسری از ثانیه هستیم -                 
فرض کنیم 15 اکتبر سال 1960 میلادی هوای نیم روزی شهر لندن نیمه ابری بوده است؛       

(عکس شماره 14)

حال دسته ای از ریز ذرات محلی(ذرات کوانتمی محل مورد نظر) که مشغول مطالعه و بررسی مرتبه/ سطح کلاسیکی هستند تصادفاً بخش بسیار کوچکی از اطلاعات مربوط به آن روز نیمه ابری شهر لندن به دستشان می رسد.آنها و گذشتگان و آیندگانشان مشغول بررسی داده های آن نیم روز نیمه ابری شهر لندن هستند، درحالیکه از آن روز تا به امروز در مرتبه/ سطح کلاسیکی بی شمار وضعیت متفاوت در سرتا سر کره زمین رخ داده است!!!     

اشراف و احاطه ما و مرتبه/ سطح کلاسیکی ما نسبت به مرتبه/ سطح نجومی نیز مشابه همین مثال است!        

و این کمترین مثال برای توصیف تفاوت ها در این سه جهان است؛     
1.جهان کوانتمی(سطح/ مرتبه کوانتمی)         
2.جهان کلاسیکی(سطح/ مرتبه کلاسیکی)                 
3.جهان نجومی(سطح/ مرتبه نجومی)            

اما آنچه که این مقاله تصمیم دارد تا در فراز پایانی فصل چهارم خود بیان نماید چنین است:      
به نظر می رسد که مراتب سه گانه "کوانتمی-کلاسیکی-نجومی" می بایست در هرجهان موازی به شکل مجزا و منطبق با سازوکار همان جهان موازی وجود داشته باشند. یا به بیان ساده تر باید گفت که هرکدام از این عوالم هفتگانه سه سطح/مرتبه کوانتمی-کلاسیکی-نجومی منحصر به فرد و مجزا از یکدیگر مربوط به خودشان را دارند!     


به نام خدای مهربان

جهان های موازی و ابعاد اضافی(11) 

فصل چهارم) مراتب سه گانه -     

در جهان شناخته شده- universe -   ما با 3 مرتبه(یا سه سطح) متفاوت مواجه هستیم: 

1. مرتبه/ سطح کوانتمی(یا جهان کوانتمی) که در این مقاله ما برای آن اصطلاح؛        
 Quantical  یا  Quantical level  را به کار می بریم.      

2. مرتبه/ سطح کلاسیکی(یا جهان کلاسیکی) که در این مقاله ما برای آن اصطلاح؛     
Classical یا Classical level را به کار می بریم.   

3. مرتبه/ سطح نجومی(یا جهان نجومی) که در این مقاله ما برای آن اصطلاح؛ 
Majestical یا Majestical level را به کار می بریم.        

کمیت های موجود در این سه مرتبه/سطح، از بسیاری لحاظ با یکدیگر  متفاوت هستند.
اما مهمترین جنبه تفاوت و مغایرت فی مابین کمیت های این سه مرتبه/ سطح، یکی "طول عمر و زمان حیات" و دیگری "اندازه و سایز" آنهاست!        
ابتدا بهتر است تا "کمیت شاخص" در هر سه مرتبه/ سطح(کوانتمی – کلاسیکی - نجومی) را معرفی نموده و سپس به زمان حیات و اندازه این کمیتها و مقایسه آنها با یکدیگر بپردازیم.

ذره . انسان . کهکشان ! -     

(عکس شماره 9)

1. ابتدا کمیت شاخص مرتبه کوانتمی(یا سطح کوانتمی)؛        
کمیت شاخص مرتبه/ سطح کوانتمی درواقع همان ذرات اتمی و زیر اتمی هستند که ما به شکل کلی و جامع در اینجا به آنها همان "ذرات" می گوییم.         
کتاب "فیزیک از آغاز تا امروز" در صفحه 650 ، در جدولی به شکل خلاصه گروهی از این ذرات را به همراه طول زمان حیاتشان معرفی نموده است که ما در اینجا به شکلی خیلی خلاصه تر تنها به طول حیات آنها اشاره می کنیم:         

(عکس شماره 10 )

در جدول فوق می بینیم که به استثناء "پروتون" که یک ذره جاویدان و پایدار است، مابقی ذرات دارای طول عمرهستند که مقدار آن اصطلاحاً  "اپسیلن" یعنی عددی بسیار بسیار ناچیز است!        
فیزیکدانان و دانشمندان سایر علوم ذیربط به این مقادیر اندک زمانی اصطلاحاً  "اجزاء ثانیه"  یا  "کسری از ثانیه" می گویند.      

کسری از ثانیه و تعریف آن ! -          
همانطور که می دانیم سنگ بنای سنجش زمان(یا کمترین واحد و مقیاس زمان سنجی) ثانیه نام دارد.     
اما تعریف "ثانیه" چیست !؟             
در اصطلاح فیزیکی 1/یک ثانیه عبارتست از بازه زمانی که طی آن "ایزوتوپ 133 اتم سزیم -133 Cesium"، به مقدار مشخص و تغییر ناپذیر   9,192,631,770 مرتبه ارتعاش می نماید!     
هر مقدار اندک از این 9 میلیارد مرتبه ارتعاش Cesium133 می تواند بعنوان کسری از ثانیه تلقی گردد؛

یک میلیاردم ثانیه ، یک سی و شش میلیاردم از ثانیه ، یک ده هزار میلیاردم از ثانیه و غیره .
خب این تعاریف چند موضوع را برای ما به شکل واضح و روشن توضیح می دهد:               
مورد اول اینکه ما پی میبریم که اندازه این ذرات(کمیت شاخص مرتبه/ سطح کوانتمی) آنچنان کوچک است که حتی تصور آن نیز مانند یک توهم است. از هر مقدار اندکی هم که ما تصور نمائیم، اندازه آنها کوچکتر و ناچیزتر است. کوچکتر از هر کوچکتری و ناچیزتر از هراندازه ای!  
مورد دوم سرعت بالای انجام وظایف و رسالات محوله است؛             
آنها برای انجام این وظایف تنها به کسری از ثانیه زمان نیاز دارند!               
و مورد سوم زمان حیات فوق العاده اندک آنهاست؛                
اگر تصور کنیم که دارای نیرو و توان ماورائی/مافوق بشری باشیم آنچنان که بتوانیم برای شهود و نظاره دوره زندگانی این ذرات، سرعت ذهن و سرعت جریان حرکت پیرامون خود را با دوره زندگی آنها تطبیق داده و هماهنگ نماییم(یعنی از دیدگاه یک ذره کوانتمی به مرتبه/ سطح کلاسیکی خودمان نگاه کنیم)، آنگاه در جهان اطرافمان جریان متوقف شده و همه چیز از حرکت باز خواهد ایستاد دقیقاً همانند عکسی فتوگرافیک یا یک تابلوی نقاشی! 
خب این توضیحات چکیده ای بود برای معرفی "کمیت شاخص" مرتبه/ سطح کوانتمی.


به نام خدای مهربان


جهان های موازی و ابعاد اضافی(10) 
 

هم راستا شدن(line up)کرم چاله ها در جهان های موازی -                     
در آیاتی از کتاب آسمانی قرآن -سوره قدر-  اشاره به شبی شده است(شب قدر یا  night of power  )که معادل با هزارماه است!!!             
اما چطور چنین چیزی ممکن است!؟

(عکس شماره 6)

در پاسخ بایدگفت:       
اگرچه ممکن است این امر محسوس نباشد، اما احتمال آن در هنگام هم راستا شدن کانالهای ارتباطی جهان های مواز وجود دارد.     

(عکس شماره 7)

 

اگر به اعتبار سخن کتاب آسمانی قرآن، بازه زمانی تقریباً 8 ساعته ای(شب قدر – night of power) وجود دارد که ضمن آن برابری زمانی حدوداَ  هفتصد و بیست هزار/ 720000 ساعته به وقوع می پیوندد، احتمالاً این همان زمان هم راستا شدن حفره های کیهانی جهان های موازی است.   
به نظر می رسد بواسطه هم راستا شدن – line up- کرم چاله ها(یا همان حفره های کیهانی)، زمان منطقه زیر سطح اشغال کرم چاله، از زمان غالب یا زمان برتر(در اینجا منظور اززمان غالب، زمان مورد استفاده در جهان هفتم است) متابعت می نماید.                       
مقایسه زمانی بین آسمان اول و آسمان هفتم طبق راهنمایی آیات کتاب الهی قرآن(سوره قدر) چنین خواهد بود؛
"هنگامیکه 8 ساعت به زمان استاندارد(زمان معمول و مورد استفاده در جهان اول) معادل با 1000/هزار ماه باشد بدین مفهوم است که 1 ساعت زمان غیر استاندارد(در اینجا منظور زمان مورد استفاده در جهان هفتم است) معادل با 90000 / نود هزار ساعت استاندارد است!
بنابرین 1 سال در جهان موازی هفتم معادل با 9000 سال در جهان موازی اول خواهد بود!     
با توجه به توضیحات فوق الذکر می توان این گونه تصور کرد که طی مسیر(پیمایش مسیر) در یک بازه زمانی مشترک در هنگامیکه دو کرم چاله(یا حفره کیهانی) از دو جهان متفاوت با یکدیگر هم راستا هستند، به مقدار زمانی جهان فوقانی(زمان محلی جهان فرادست) محاسبه می گردد!               

(عکس شماره 8 )


به نام خدای مهربان


جهان های موازی و ابعاد اضافی(9)   
 

پهناوری و گستردگی جهان های موازی(عظمت جهان های موازی) -            
پیشنهاد دیگری که در اینجا مطرح می گردد اندازه احتمالی آسمانهای هفتگانه(سایز فرضی جهان های موازی) و مقایسه آنها با یکدیگر است!   
اگر ما وسعت کیهان خودمان(universe1) را معادل یک واحد کیهانی بنام "کازمو - COSMO" در نظر گرفته و معرفی نمائیم آنگاه خواهیم داشت؛      

(universe1) = 1 cosmo  وسعت آسمان اول/ جهان موازی اول
(universe2) = 1.5 cosmo  وسعت آسمان دوم
(universe3) = 2 cosmo  وسعت آسمان سوم
(universe4) = 2.5 cosmo  وسعت آسمان چهارم
(universe5) = 3 cosmo  وسعت آسمان پنجم
(universe6) = 3.5 cosmo  وسعت آسمان ششم
(universe7) = 4 cosmo  وسعت آسمان هفتم

برپایه این پیشنهاد مطروحه چنین نتیجه گرفته خواهد شد؛       
وسعت جهان موازی هفتم، 4 برابر جهان موازی اول خواهد بود -       
وسعت جهان موازی ششم، 3.5 برابر جهان موازی اول خواهد بود -    
وسعت جهان موازی پنجم، 3 برابر جهان موازی اول خواهد بود -       
وسعت جهان موازی چهارم، 2.5 برابر جهان موازی اول خواهد بود -  
وسعت جهان موازی سوم، 2 برابر جهان موازی اول خواهد بود -       
وسعت جهان موازی دوم، 1.5 برابر جهان موازی اول خواهد بود .     

(عکس شماره 5)


به نام خدای مهربان


جهان های موازی و ابعاد اضافی(8)   

محاسبه تعداد کرم چاله ها در جهان های موازی-                 
در کتاب پیش از رستاخیز جلد دوم صفحات 77 تا 79 – جلد سوم صفحات 177 تا 179 ، به احتمال وجود
دو کرم چاله برفراز زمین اشاره نمودیم.

(عکس شماره 4)

حال بیاییم و با در نظر داشتن این نکته به ادامه مطلب توجه کنیم؛       
"کلو تیلمائوس بطلمیوس" منجم و ریاضی دان مصری معتقد بود که زمین مرکز عالم است!        
اما بعدها با ساخته شدن ابزار نجومی و مشاهده دقیق تر آسمان، روشن شد که چنین باوری هرگز و هرگز صحیح نبوده است! اما نکته مورد بحث و اشاره ما در اینجا این است که شاید بتوان موضوع محوریت و مرکزیت زمین را از دیدگاه جناب بطلمیوس و منجمان قائل به هیئت بطلمیوسی اینطور تفسیر نمود که؛      
"زمین به دلیل داشتن حیات ذی شعور، آب، میزبانی از گونه هوشمند انسان و همچنین وجود 2 حفره کیهانی(کرم چاله) در اطراف آن بعنوان پایتخت آسمان اول(ایلول – universe1) شناخته می شود!"      
البته مسلماً گفته خواهد شد که حضور گونه های هوشمند و ذی شعور و همچنین حفره های کیهانی متعدد در هرنقطه ای از این جهان بی کران (جهان موازی اول یا آسمان اول – universe1) محتمل است.

اما در پاسخ میتوان گفت که اگرچه این احتمال هست ولی مادامیکه اثبات نشده و به تایید نرسیده، اجازه بدهیم که برای ادامه مقاله و بیان سایر مطالب به همان فرضیه فوق(مرکزیت زمین با 2 کرم چاله) اکتفا کنیم!            
این مقاله پیشنهاد می کند که فرمول محاسبه تعداد کرم چاله ها(حفره های کیهانی یا همان کانالهای ارتباطی بین جهان های موازی) چنین باشد؛        

WH ux  =   X+1

Wormhole    مخفف واژه کرم چاله  :  WH          
Universe    مخفف واژه کیهان  :  U                    
Number Of Universe   شماره و رتبه برای هرکیهان  :  X        

بنابرین خواهیم داشت: 
تعداد کرم چاله هایِ (حفره های کیهانی) آسمان یا جهان موازی اول :      WH u1 = 1+1       
تعداد کرم چاله های آسمان دوم :                                                    WH u2 = 2+1                 
تعداد کرم چاله های آسمان سوم :                                                   WH u3 = 3+1       
تعداد کرم چاله های آسمان چهارم :                                                WH u4 = 4+1        
تعداد کرم چاله های آسمان پنجم :                                                  WH u5 = 5+1         
تعداد کرم چاله های آسمان ششم :                                                 WH u6 = 6+1       
تعداد کرم چاله های آسمان هفتم :                                                 WH u7 = 7+1


تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

فرشته ای از جنس ادم ها